سیره حکومت داری
پاسخ: با نگاهي به سيره امير مومنان علي عليه السلام به نحوه حكومت داري آن حضرت پي خواهيم برد اما نكته اساسي اين است كه كسب حكومت و حفظ آن هدف اصلي امام(ع) نبود. حضرت علي (عليه السلام) قبل و بعد از رسيدن به حكومت،
رفتار سياسي اش را در چارچوبي مشخص منضبط كرده بود و خود را به فراتر رفتن از آن مجاز نمي دانست. كتاب خدا و سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) چارچوب رفتار سياسي و اجتماعي و فردي امام (عليه السلام) به شمار مي آمد. حضرت (عليه السلام) آن قدر به اين امر اهميت مي داد كه در شوراي عمر پيشنهاد عبدالرحمن بن عوف را نپذيرفت و راه براي خلافت عثمان گشوده شد.
عبدالرحمن به امام(عليه السلام) گفت: چنانچه در كنار كتاب و سنت نبوي به سنت شيخين (ابوبكر و عمر) وفادار بماني، باتو بيعت خواهم كرد. حضرت واپسين شرط وي را نپذيرفت و از حكومت بازماند.(الكامل في التاريخ، ابن اثير، ج 2، ص 223 )امام(ع) در حكومتداري خود، از شيوههاي خاصّي استفاده ميكرد و بدينگونه نبود كه تنها از اعمال قدرت در رسيدن به اهداف صحيح حكومتي بهره بگيرد؛ بلكه به روشهاي ذيل نيز تمسك ميجست:
1. عقلانيت و استدلالگرايي: محور اصلي حكومت علوي، حق و عدل است و معيار برقراري اين محور نيز، عقل و استدلال ميباشد. امام به شخصي كه در جنگ جمل گرفتار حيرت شده بود و نسبت به حقّانيت طرفين نزاع كه از اصحاب پيامبر(ص) بودند دچار شك و ترديد گرديد، فرمود: «تو دچار اشتباه شدهاي. به درستي كه حق و باطل توسط شخصيّت مردان شناخته نميشوند. ابتدا حق را بشناس، آنگاه اهلش را هم ميشناسي، و باطل را بشناس، آنگاه اهلش را هم ميشناسي.»[1] منطق امام در برخورد با خوارج نيز، منطق استدلال و دفع شبهات و تحكيم عقلاني بنيادهاي صحيح ديني آنها بود.